جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که به جای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بی مونس و بی یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست …
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دسترسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست …
بی روی گل های چمن خار شمارند
در گلشن وصل تو غم از خار و خسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم من بی دل
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
در عشق نمیدانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دسترسم نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست …
Mohammad Esfahani Faryadras